روزی که علی به دنیا اومد.
از تو گفتن
ای تو از گل برده میراث شکفتن را دوست دارم لحظه های از تو گفتن را از تو خواهم گفت با خشکی از تو خواهم گفت با دریا از تو با دیروز می گفتم از تو خواهم گفت با فردا
نویسنده :
مامان علی
12:26
اتاق مسافر کوچولوی ما
فکر کردن به تو
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز که همین شوق مرا، خوبترینم کافی ست
نویسنده :
مامان علی
0:04
حس شیرین
پسرم، الان سی و سه هفته از جوونه زدن تو در وجودم می گذره، ثانیه ها رو برای به آغوش کشیدن تو می شمارم. تکان خوردن های بی وقفه تو رو احساس می کنم و لذت می برم. الان که می نویسم شب های قدر گذشته و تقدیر ما رقم خورده، سلامتی و سعادت تو رو از خدا خواستم، مهربانی که لطفش همیشگی و پابرجاست.
نویسنده :
مامان علی
23:59